گویند مردی به زیارت یکی از دوستان خود میرفت. خدای تعالی فرشتهای بر سر راه او فرستاد و از او پرسید: کجا میروی؟ گفت: به زیارت فلان برادر. گفت: حاجتی نزد او داری؟ گفت: نه. گفت: با او خویشی داری؟ گفت: نه. گفت: در حق تو نیکی کرده است. گفت: نه. گفت: پس چرا پیش او میروی؟ گفت: برای خدای، او را دوست دارم.
گویند مردی به زیارت یکی از دوستان خود میرفت. خدای تعالی فرشتهای بر سر راه او فرستاد و از او پرسید: کجا میروی؟ گفت: به زیارت فلان برادر. گفت: حاجتی نزد او داری؟ گفت: نه. گفت: با او خویشی داری؟ گفت: نه. گفت: در حق تو نیکی کرده است. گفت: نه. گفت: پس چرا پیش او میروی؟ گفت: برای خدای، او را دوست دارم.
تازه های پیامک
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}